رد صلاحيتها

تبلیغات

رد صلاحيتها

کد خبر: ۳۱۹۸۷۶
تاریخ انتشار: ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۱
اسفندیار رحیم مشایی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ثبت‌نام کرد تا محمود احمدی‌نژاد اثبات کند از مواضع خود در قبال مشایی عقب‌نشینی نمی‌کند؛ اما آیا مشایی شانسی برای تایید صلاحیت دارد؟
 
فریادگر نوشت، هر چند تصمیم‌گیری نهایی در مورد احراز صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری با شورای نگهبان است، اما مشایی حداقل به شش دلیل نباید برای خود شانسی برای تایید صلاحیت قائل باشد این پنج دلیل را مرور می‌کنیم :
 
مشایی رجل مذهبی نیست
 
حتی اگر عنوان رجل سیاسی با اغماض و به دلیل پست‌هایی که از سوی احمدی‌نژاد به او هبه شده بر اسفندیار رحیم مشایی صدق کند، عنوان رجل مذهبی به هیچ وجه بر او صدق نمی‌کند. این امر نه تنها به دلیل عدم وجود سابقه مذهبی در کارنامه او قابل ذکر است، بلکه به ویژه با توجه به موضع‌گیری‌های او در مورد اسلام، می‌تواند قابل استناد باشد. مشایی ارتباط با خدا و امام عصر (عج) را بدون واسطه مطرح می‌کند و به دلیل مسایلی که در این باب مطرح کرده، جریان حامی‌او به عنوان جریان انحرافی مطرح شده است. بنابراین کاندیدای جریانی که به دلیل مواجه شدن با اتهام انحراف مذهبی، جریان انحرافی نام گرفته نمی‌تواند امید چندانی به تایید صلاحیت داشته باشد.
 
نامه مقام معظم رهبری درباره مشایی
 
در تیرماه 1384، پس از آنکه اعتراضات به اقدام محمود احمدی‌نژاد مبنی بر انتخاب اسفندیار رحیم مشایی به عنوان معاون اول رییس‌جمهور افزایش یافت، ابوترابی فرد نایب رییس مجلس هشتم، نامه‌ای را با امضای مقام معظم رهبری خطاب به محمود احمدی‌نژاد در اختیار رسانه‌ها قرار داد که حاوی مخالفت ایشان با معاون اولی مشایی بود و به همین دلیل احمدی‌نژاد مجبور به تغییر مشایی شد. آیا فردی که مقام معظم رهبری، انتصاب او به عنوان معاون رییس‌جمهور را نپذیرفته‌اند، می‌تواند برای تایید صلاحیت برای مسئولیت مهمتری که ریاست جمهوری است امیدوار باشد؟
 
اعتراض مراجع به عملکرد مشایی
 
مشایی در موارد مختلف، اعتراض مراجع و روحانیون را برانگیخته است که مهمترین آن، حمایت از طرح پیشنهاداتی همچون ورود زنان به استادیوم‌های ورزشی و نیز نشستن در مجلس رقص زنان در ترکیه و مواردی از این دست است. او به دلیل نظرات خاص خود، نگاه مثبتی به مراجع عظام تقلید و روحانیون ندارد و به همین دلیل بعید به نظر می‌رسد چنین نگرشی مورد تایید اعضای شورای نگهبان که حداقل نیمی‌از آنان را روحانیون باسابقه تشکیل می‌دهند قرار گیرد.
 
پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی
 
تخلف مالی سه هزار میلیارد تومانی بدون کمک نیروهای دولتی به امیر منصور آریا امکان‌پذیر نبود مشایی با استفاده از نفوذ خود نزد رییس‌جمهور، زمینه تخلف را فراهم کرد و بارها در این پرونده اسم او برده شد و از ثبت امضای او پای اسناد تخلف سخن به میان آمد. در چنین شرایطی، چگونه می‌توان انتظار داشت کسی که در تخلفات مالی متهم بوده است، صلاحیت اداره یک کشور را داشته باشد؟
 
دوستی با مردم اسرائیل
 
رژیم صهیونیستی به عنوان یک رژیم اشغالگر، هیچ جایگاهی در سیاست خارجی ایران نداشته است، اما اسفندیار رحیم مشایی ناگهان از دوستی با مردم اسرائیل سخن به میان می‌آورد و بر گفته خود تاکید می‌ورزد؛ در حالی‌که رژیم صهیونیستی، یک رژیم اشغالگر و دشمن ما معرفی شده و تفاوتی بین مردم اسرائیل و رژیم اسرائیل نبوده است. در این مورد خاص هم مقام معظم رهبری در نماز جمعه تهران به صراحت تذکر دادند و این گفته را حرف غلطی توصیف کردند. آیا دوستی با مردم اسرائیل به معنای عبور کردن از خطوط قرمز نظام نیست؟
 
نقش داشتن در 11 روز خانه نشینی احمدی‌نژاد
 
خانه نشینی 11 روزه محمود احمدی‌نژاد که اخیرا روزنامه رسمی دولت تلاش کرده بدون توجه به نفس موضوع، آن را به 6 روز تقلیل دهد، عامل اصلی فاصله گرفتن بخش اعظم اصولگرایان از احمدی‌نژاد بود و عامل وقوع آن هم اختلافاتی بود که اسفندیار رحیم مشایی در آن نقش داشت. انتقادات از خانه نشینی احمدی‌نژاد به حدی افزایش یافت که اقدام او بر ضد مصالح نظام ارزیابی شد و عامل اصلی آن که مشایی بود به دلیل نقشی که در برکناری وزرای مختلف کابینه داشت مورد تخطئه قرار گرفت. البته به این فهرست می‌توان موارد دیگری هم اضافه کرد اما شاید همین 6 دلیل برای اقناع افکار عمومی درباره احتمال رد صلاحیت مشایی کافی باشد.

شمایی که می‌گویید مکتب ایرانی، مکتب ایرانی همین اندازه را هم نمی‌دانید که اوج تمدن ایرانی بعد از اسلام ایجاد شده است. معاون رئیس‌جمهور این مملکت می‌رود در ترکیه و به حضرت مولانا که ایرانی است،‌ در یک سخنرانی رسمی می‌گوید فیلسوف ترک! آیا مولانا یک خط شعر به زبان ترکی دارد که این حرف را می‌زنید؟ نمی‌دانید که همین اظهارات شما را سندی برای مصادره مولانا می‌کنند؟‌
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

معاون سابق رئیس‌جمهور با اشاره به اقدامات حلقه انحراف گفت: این افراد می‌خواستند با رمل و اسطرلاب کشور را اداره‌ کنند؛ حتی یک بار گفتند از آسمان خبر رسیده که فلان مسئول از نوادگان قاتلان سیدالشهدا(ع) در کربلا بوده و بعد آن مسئول را عزل کردند! به گزارش خبرگزاری فارس از کرج روح‌الله احمدزاده‌کرمانی در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویی که با تلاش بسیج دانشجویی و جامعه اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی این شهرستان برگزار شد، شرکت کرد.

وی در پاسخ به پرسش یکی از دانشجویان مبنی بر اینکه چرا رئیس جمهوری در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام شرکت نمی‌کند؟ و آیا وقتی حکم اعضای مجمع از سوی رهبری معظم انقلاب اسلامی صادر می‌شود،‌ عدم شرکت در این جلسات به معنی مخالفت با حکم رهبری نیست، گفت: متاسفانه دولت نهم و دهم یک اشکال بزرگ داشت و آنهم این بود که می‌گفتند فهم ما از قانون بیشتر از دیگران است.

معاون سابق رئیس‌جمهور و رئیس سابق میراث فرهنگی افزود: به طور قطع قانون بد به مراتب بهتر از بی‌قانونی است. متاسفانه این نگاه مشکلات بسیاری را برای کشور ایجاد کرد و مسئولان دولت خود را فراتر از قانون می‌دانستند و می‌گفتند برخی از قوانین را اصلاً قبول نداریم.


احمد‌زاده همچنین به حضور مشترک هاشمی و رحیم مشایی در زمان ثبت‌نام انتخابات اشاره کرد و گفت: من نمی‌دانم چرا این دو باهم و هماهنگ در وزارت کشور حضور یافتند و ثبت‌نام کردند. من شباهت و هماهنگی این دو را نمی‌دانم و نمی‌فهمم. شاید این کار یک اقدام تاکتیکی و یا هماهنگی استراتژیکی بوده است. البته کسی که شعار عدالت‌محوری می‌دهد، نمی‌تواند با این آقایان هماهنگ باشد و من همین نکته را درک نمی‌کنم. وی در پاسخ به پرسش دانشجوی دیگری درباره اهداف جریان انحرافی نیز گفت: اول باید تاکید کرد که انحراف جریان نیست و یک سری حاشیه‌هایی است که در کنار دولت ایجاد شده. اینها کوچک‌تر از آن هستند که بگوییم جریانی را تشکیل داده‌اند. من در ابتدا از کسانی بودم که از احمدی‌نژاد حمایت کردم و در اداره کشور نیز به این دولت کمک کردم، اما در بسیاری از مسائل اشکال می‌گرفتم و در نهایت نیز به دلیل همین مشکلات از دولت جدا شدم. البته اختلاف من در دیدگاه‌ها بود.

استاندار سابق فارس افزود: در این دولت برخی‌ها می‌خواستند با رمل و اسطرلاب کشور را اداره ‌کنند و همین امر انحراف است. انحراف از همین نقطه آغاز می‌شود که برخی‌‌ها خواب می‌بینند و بعد می‌گویند خواب‌ ما حجت است. برفرض خواب شما برای شما حجت باشد. برای من که نیست. چه کسی گفته با خواب و جادو می‌توانید کشور را اداره کنید و انحراف همین است.

احمد‌زاده اظهار داشت: هر دفعه می‌گویند از آسمان برای ما خبر رسید. حتی یک بار گفتند از آسمان خبر رسیده که فلان مسئول از نوادگان قاتلان سیدالشهدا (ع) در کربلا بوده و بعد آن مسئول را عزل کردند. اینگونه کشور را اداره می‌کنند! اگر شما کشف شهودی داری، برای خودت است و حق نداری این نظر را در اداره کشور دخالت دهی. خواب و کشف شهودهای شما که برای ما حجت نیست. اگر بیان این مطالب حجت تکفیر شما نباشد، حتماً حجتی برای رد صلاحیت‌ شما هست.


وی تاکید کرد: دولت مجموعه‌ای است که باید با خرد جمعی اداره شود و عزل و نصب و تصمیم‌های کلان کشور را نمی‌توان براساس اخبار آسمانی که برای شما می‌آید، اداره کرد. من بر اساس آموزه‌های دینی می‌گویم که این حرف‌ها دکان‌باز کردن است‌ و همین حرف‌ها موجب شد که علما و مراجع در مقابل این افراد موضع جدی و قاطع بگیرند.

* معاون رئیس‌جمهور این مملکت به مولانا می‌گوید فیلسوف ترک!

احمد‌زاده در ادامه به بیان شعارهایی درباره مکتب ایران اشاره کرد و گفت: شما حتی از ایران هم چیزی نمی‌دانید و فقط شعار می‌دهید. این شعارهای شما هم انحرافی است. مگر رهبر معظم انقلاب اسلامی که پاسدار دین هستند، دلشان برای ایران نمی‌سوزد؟ احدی در این کشور نمی‌تواند ادعای ایران دوستی و ایران‌شناسی بیشتر از رهبری را داشته باشد.

وی بیان داشت: شمایی که می‌گویید مکتب ایرانی، مکتب ایرانی همین اندازه را هم نمی‌دانید که اوج تمدن ایرانی بعد از اسلام ایجاد شده است. معاون رئیس‌جمهور این مملکت می‌رود در ترکیه و به حضرت مولانا که ایرانی است،‌ در یک سخنرانی رسمی می‌گوید فیلسوف ترک! آیا مولانا یک خط شعر به زبان ترکی دارد که این حرف را می‌زنید؟ نمی‌دانید که همین اظهارات شما را سندی برای مصادره مولانا می‌کنند؟‌

این کاندیدای احتمالی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری افزود: این حرف‌ها را زدند تا اینکه مراجع در برابر آنها موضع گرفتند. بعد گفتند که ما از مراجع و روحانیون مستقل هستیم. در دولت گفته شد که به مراجع نیازی نداریم و این در حالی است که حتی در دولت خاتمی هم احترام مراجع حفظ می‌شد. من سوالاتی دارم و آنها را بیان می‌کنم. مهمترین سوال من این است که این حرف‌ها چه سند و مدرکی دارد؟ چه کسانی خاوری را فراری دادند؟ مگر شما نبودید که شعار عدالت سردادید؟


وی در بخش دیگری از سخنان خود درباره سرنوشت دولت احمدی‌نژاد نیز گفت: ای کاش احمدی‌نژاد در همین مدت باقی مانده از جریان انحرافی و جریان چپاول‌گری به دامان ملت بازگردد. چراکه شخص احمدی‌نژاد ویژگی‌های مثبت زیادی داشته و دارد. حق را باید گفت. جهت‌گیری‌های اولیه دولت احمدی‌نژاد به سمت عدالت بود. شجاعت در تصمیم‌گیری به ویژه در پرونده هسته‌ای. برنامه‌هایی چون هدفمندی‌ یارانه‌ها و مسکن مهر اگر چه در اجرا با مشکلاتی روبه‌رو شد، اما جهت‌گیری صحیح داشته و دارد و اینها نکات مثبت دولت فعلی است.


احمدزاده تاکید کرد: یک کار دیگر خوب دولت فعلی این بود که بازی قدرت را از حالت انحصاری خارج کرد. ۲۰۰ نفر از ابتدای انقلاب تا آخر دولت خاتمی همه مسئولیت‌ها را گرفته بودند. امروز هم همان‌ها آمده‌اند و می‌خواهند دولت تشکیل دهند و فرقشان با گذشته این است که پیر شده‌اند. در حالی که احمدی‌نژاد افرادی چون من را از کلاس‌های دانشگاهی به معاونت رئیس‌جمهور رساند. به خدا پست معاونت رئیس‌جمهور چیز خاصی نیست. نمی‌دانم چرا نمی‌گذارند همه مردم در اداره کشور نقش داشته باشند. دولت احمدی‌نژاد این انحصارها را از دست ۲۰۰ نفر خارج کرد.

 

 

توضیح عزت‌الله انتظامی درباره همراهی با ‌مشایی در روز ثبت نام/ رفته بودم بنیادم را ثبت کنم، مرا به سالن انتخابات بردند22

سینما - عزت‌اله انتظامی با انتشار نامه‌ای خطاب به مردم ایران ماجرای همراه شدنش با اسفندیار رحیم مشایی و محمود احمدی‌نژاد را در زمان نام نویسی نامزدهای ریاست جمهوری تشریح کرد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، متن کامل این نامه بدین شرح است:

 

«پروردگارا کمک کن بتوانم حرف دلم را بزنم...
 برای مردم سرزمینم...  
شنبه 21 ادریبهشت ماه 1392 ساعت 3 بعدازظهر بود که از دفتر ریاست جمهوری به من اطلاع دادند " آماده باشید ماشین می آید دنبالتان". خوشحال شدم. ماه ها برای ثبت بنیاد دویده بودم.

 

چند روز قبل از مراسمِ اعطای نشانِ درجه یک هنری در بهمن ماه 1391 (که به علت بیماری نتوانستم در مراسم شرکت کنم) ما چند هنرمند منتخب را به دفتر ریاست جمهوری دعوت کردند تا از مزایای مادی و معنوی این نشان با خبرمان کنند. آنجا درخواست بنیاد فرهنگی و هنری را مطرح کردم. چند روز بعد آقای رییس جمهور نامه فوری زدند به وزرا ی مربوطه فرهنگ و ارشاد و کار... مدتی گذشت... نتیجه ای حاصل نشد.

 

 

 

ناچار فکر کردم دست به دامن آقای مهندس مشایی شوم. هفته ی قبل به ایشان پیغام داده بودم که واجب العرضم و برای مذاکرات باید خدمت برسم. فورا لباس پوشیدم. چیزی نگذشته بود که خبر دادند ماشین آمده. با سرعت رفتم پایین. شخصی که در مسیر مرتب با بی سیم صحبت می کرد به کسی که آن طرف خط بود گفت "بله ایشان آمدند." حرکت کردیم. راننده چراغِ گردانِ قرمز رنگ را بالای ماشین قرار داد، با سرعت خیابان ها را طی می کرد و شخص بی سیم به دست هم مرتب خبر می داد که ما کجا هستیم و کی میرسیم. من جلوی ماشین پهلوی راننده نشسته بودم. مردم با حیرت نگاهم می کردند که مرا با این ماشین و با این سرعت کجا می برند!

 

نزدیک کاخ ریاست جمهوری با بی سیم شماره، رنگِ ماشین و اسم سرنشینان را گفتند تا برای ورود هماهنگ شود. دستور دادند از درب خیابان ولی عصر داخل شویم. به جلوی ساختمان رسیدیم. محوطه پر از مردهای پیر و جوان و پلیس بود. مرا پیاده و بلافاصله سوار ماشین دیگری کردند. مدارک و اسناد موزه قیطریه و بنیاد را با خودم برده بودم، حتی برای آقای بی سیم به دست هم مطالب خودم را تعریف کردم. خیلی با محبت گفت "چیزی نیست. انشاالله همین امروز تمام میشود."

 

ناگهان آقای مشایی سمت ماشین ما آمد شیشه ماشین را پایین کشیدم و گفتم مختصرعرضی دارم که به کمک شما احتیاج است. گفت با ما بیایید همین امروز انجام می دهم. آقای مشایی سوار ماشینِ بزرگِ سفید رنگی شد و ما بلافاصله پشت سر او حرکت کردیم. بالاخره بنیاد داشت ثبت می شد... دوندگی هایم به نتیجه میرسید و نگرانی هایم رفع میشد... "بنیاد فرهنگی و هنری عزت الله انتظامی"... ناگهان دیدم میدان فاطمی هستم... گلدسته های مسجد نور... ماشین با سرعت جلوی یک درب آهنین ایستاد. تازه فهمیدم اینجا وزارت کشور است! همه جا پراز پلیس بود. ماشین آقای مشایی جلوتر رفت. به محوطه که رسیدیم من را از راهروهای طولانی بردند... به جایی رسیدیم که مملو از جمعیت بود. آقای رییس جمهورو مشایی و عده ای دیگر، همه آنجا بودند. مرد جوانی آمد و مرا همراه خودش باز به راهروهای تودرتو دیگری برد. واقعا خسته شده بودم... مجبور بودم با عصا پا به پای او راه بروم. به سالن بزرگی رسیدیم. آنجا یک صندلی سه نفره فلزی آبی رنگ دیدم خودم را به آن رساندم و روی صندلیِ وسط نشستم. مردِ جوانِ همراهم گفت باید برویم جلوتر. گفتم نمی توانم از اینجا تکان بخورم.

 

به‌هرحال او رفت و مرا تنها گذاشت. نمی دانستم آنجا چه خبر است فقط پر ازسروصدا و آدم های جورواجور بود... کمی گذشت... درب سالن ناگهان باز شد و جمعیت حمله کرد داخل. صندلی ای که من روی آن نشسته بودم یک وری شد و به زمین افتادم. فقط سعی می کردم به زحمت پاهای جراحی شده ام را حفظ کنم که لگد نخورند و زیر دست و پا له نشوم. با داد و فریاد من بالاخره دو سه نفر به دادم رسیدند. صندلی را درست کردند و من را روی آن نشاندند. جمعیت به داخل سالن هجوم برد. حیران مانده بودم چه کار کنم؟ ناگهان دیدم آقای مشایی و آقای رییس جمهور و چند نفر دیگر که همراه آنها بودند از روبرو به طرف من می آیند. آقای مشایی طرف چپ من و آقای رییس جمهور طرف راست من نشستند. ناگهان اطرافمان پر شد از دوربین های عکاسی. آقای مشایی گفت "چی شده؟ یه خرده شاد باشین! " من حرفی نداشتم که بزنم. عکاس ها تند و تند عکس می گرفتند. عکسشان را که گرفتند محل را ترک کردند و من بازهمان جا بهت زده وسط آن صندلی سه نفره تنها ماندم. مرد جوان که آمد مرا ببرد خانه گفتم چه شد؟ گفت "امروز که دیگه نمیشه بعدا انشاالله اوراق و براتون میاریم"...


مردم سرزمینم!
من برای شما همیشه همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانه های لاله زار با تشویق های شما بزرگ شده ام... همانی که همراه شما با درد های ایران بسیار گریسته ام و با شادی هایش لبخند ها زده ام... برای شما من همیشه همان عزتم... بچه ای از سنگلج...
بنیاد فرهنگی و هنری یادگاری است از من برای جوانان و مردم سرزمینم... آرزومندم این میراث ماندگار را همراه شما بنا کنم...

 

عزت‌الله  انتظامی / جمعه، 27 اردی بهشت ماه 1392 / تهران »

 

دوگانه «هاشمي»، «مشايي»؛ اين كجا و آن كجا؟
کد مطلب : 11681
دوگانه «هاشمي»، «مشايي»؛ اين كجا و آن كجا؟
گروه سياسي: انتخابات این دوره تا ساعت ۱۷:۴۵ شنبه ۲۱ ارديبهشت حالت رکود و رخوت به خود گرفته بود. در بدنه جامعه شور و شوقی دیده نمي‌شد وانگهي گرد مرگ بر فضاي سياسي ريخته شده بود؛ اما یکباره با ورود يك نفر رنگ و رویی دیگر به خود گرفت. در این سالها مخصوصا از انتخابات ۸۸ به این سو موجی از تخریب علیه او شروع شده و هنوز هم ادامه دارد، سرآغازش هم از مناظره‌ها شروع شد. و در این سالها متاسفانه ناجوانمردانه هر چه خواستند، گفتند و تحلیل کردند بدون اینکه اجازه دفاع به او داده باشند. هر روز از رسانه‌هاي رسمی بر علیه‌اش تاختند و چه صبورانه منتظر ماند. از او جز این هم انتظاری نمي‌رفت. مردی که سرد و گرم سیاست را به خوبی چشیده است، بسیار آگاهتر از این بود که خود را در دام سیاه بازی‌ها گرفتار کند. منتظر ماند و ماند و ماند تا لحظه موعود برسد و رسيد.

حالا ورق برگشته است و پیر سیاست، بازی را در دست گرفته است. در آنطرف آناني که تا دیروز احمدی‌نژاد را تا عرش بالا برده بودند و اجازه هیچ انتقادی به احدالناسي نمي‌دادند، حالا خود را منتقد جلوه مي‌دهند و هر روز بيشتر سعی مي‌کنند با اين بازي كهنه شده كه حتي مرغ پخته را هم به خنده وا مي‌دارد، خود را نزد مردم منزه جلوه دهند غافل از اینکه همه این اوضاع به پای آنها هم نوشته شده است. چه بخواهند و چه نخواهند! ....بگذريم. آنان هم البته دريافته‌اند میدان را باید خالی کرد. اين بار، حكايت سال 84 «آهاي دزد را بگيريد» و سناريوي 88 «بگم بگم» هم جلودار سونامي ايجاد شده نيست. مرد حكايت ما آمده تا خيلي چيزها را ثابت كند.
.........................................................
اسفنديار رحيم‌مشايي جايگاهي خاص نزد آقاي احمدي‌نژاد دارد. آنان هرجا كه مي‌روند مي‌گويند: "احمدي‌نژاد يعني مشايي و مشايي يعني احمدي‌نژاد". اين اتحاد بين روش و منش چيزي است كه آن دو بدان افتخار مي‌كنند و تلاش دارند ضمن تكرار شعارهاي انتخاباتي پيشين و جلب نظر مردم، حداقل يك دوره‌ي ۴ ساله‌ي ديگر، دولت را در اختيار داشته باشند.

در گام نخست "كانديداي خاص دولت " لازم است سر از زير برف بيرون آرد و بداند كه مي‌شود چند صباحي حقيقت را پنهان كرد اما اين ديگر تصور باطل و خيال محالي است كه يك ملت را ۸ سال حيران وعده‌هاي "پا در هوا" و "حباب گونه"كرد و انتظار داشت ملت همچنان فرش قرمز برايمان بگستراند. ۸ سال پيش ايران با اقتصادي كه حركتي آرام آرام اما رو به پيشرفت داشت با موقعيت ممتاز بين‌المللي و منابع درآمدي سرشار نفت و مردمي ولايتمدار، نجيب و نيك سرشت به رييس‌جمهوري سپرده شد كه خود را "از جنس مردم" ميدانست و وعده‌ي "كابينه‌ي هفتاد ميليوني" مي‌داد اما در عمل با تشكيل "دولت محفلي" و فاصله گرفتن از عقلانيت سياسي، بعد از پايان دوره‌ي رياست‌جمهوري‌اش، اقتصادي با افت تمام شاخص‌ها، بويژه ارزش پول ملي در سطحي كه حقيقتا مايه‌ي شرمساري و صد البته نگراني است تحويل ملت داده است و در عرصه‌ي سياست خارجي نيز از قدرت چانه زني و ديپلماسي محدودتري برخوردار است و متحدانش به كشورهاي حاشيه‌اي و رده چندم جهاني تغيير كرده‌اند و طرفه اينكه هنوز مانند ۸ سال پيش ديگران را مقصر مي‌داند و در حاليكه در "پوزيسيون" تعريف مي‌شود همانند "اپوزيسيون"سخن مي‌گويد.

چنانكه همه مي‌دانند قياس يكي از ابزارهاي شناخت و ساده ترين روش گزينش فرد يا طريق اصلح است. با يك مقايسه‌ي ساده هم مي‌توانيم وضعيتي كه در آنيم را بهتر بشناسيم و هم مي‌توانيم به راه‌هاي برون رفت از آن دست يابيم. ۸ ساله‌ي مديريت افراطيون كه در رياست‌جمهوري آقاي احمدي‌نژاد تبلور يافت عليرغم صدماتي كه در جنبه‌هاي مختلف بهمراه داشت از زاويه‌اي متفاوت، بركاتي هم داشت. تغيير نگرش و ارتقاي هوش و بلوغ سياسي در طيف‌هاي گسترده‌اي از مردم از آن جمله است كه ذيلا به برخي از آنها اشاره مي‌رود:

۱- حضرت امام (ره) در وصف برخي افراطيون منتقد فرموده بودند: "آنان توانايي اداره‌ي يك نانوايي را هم ندارند". امروز ما عمق اين تعريض و كنايه را درك مي‌كنيم چون تبعات مديريت كساني را لمس كرده‌ايم كه در انتقاد و خرده گيري "زبان گويا" و "يد طولا" دارند اما در عمل نشان داده‌اند كه توان اداره‌ي يك نانوايي را هم ندارند.

۲- برخي كنشگران سياسي مطبوعاتي و همچنين لايه‌هايي از دانشجويان در زمان حاكميت دولت اصلاحات، به آقاي هاشمي انتقاداتي تند داشتند و حتي با انتساب برخي اعمال و القاب سعي مي‌كردند ضمن تخريب، ايشان را مخالف آزاد‌هاي مدني و در جبهه‌ي مقابل اصلاح طلبي و نوخواهي نشان دهند. امروز و پس از تحربه‌ي ۸ ساله‌ي مديريت افراطيون بر دولت و با يك مقايسه‌ي ساده، آنان تا حد زيادي در قضاوت پيشين خود در مورد آقاي هاشمي تجديد نظر كرده‌اند.

۳- شايعه پراكني‌هاي هدفمند و تبليغات مسموم جريانات خاص موجب شد برخي اصولگرايان و دلبستگان نظام و ولايت، در خصوص اعتقاد آقاي هاشمي به نظام اسلامي و آرمان‌هاي امام و رهبري ترديد كنند. افراطيون در رسانه‌هاي خود با درج عناويني تلاش ميكردند به دلسوختگان نظام اسلامي القا كنند كه ايشان با رهبري زاويه دارند. امروز و پس از ۸ سال، عاشقان و دلبستگان نظام، نيك در يافته‌اند كه چه كساني در جاده‌ي انحراف و عدول از ديدگاه‌هاي رهبري حركت مي‌كنند و ساز خود را ميزنند و گوششان بدهكار نصايح رهبري نيست كه حتي در موارد متعدد نسبت به دستورهاي صريح و مستقيم رهبري نيز بي تفاوت بوده‌اند. جامعه به خوبي دريافته است كه ادعاي "ربودن گوي سبقت در متابعت از رهبري" توسط عده‌اي خاص، نه يك باور كه يك تاكتيك يا نيرنگ سياسي بود تا كرسي قدرت را كسب نمايند.

۴- همان جريانات خاص با تبليغات زيركانه و طرح شايعات براي برخي مردم عادي كوچه و بازار اين تصور را ابجاد كرده بودند كه گويا آقاي هاشمي و فرزندان ايشان از بام تا شام مشغول غارت ثروت كشور و اموال عمومي هستند. اين شايعات در ايام منتهي به انتخابات رياست‌جمهوري ۸۴ با تهيه و توزيع شبنامه هايي سريالي با عنوان " مافياي قدرت و ثروت در خاندان هاشمي" در تخريب چهره و كاهش سبد راي ايشان بسيار موثر بود. امروز و پس از گذشت ۸ سال همان مردم كوچه و بازار با يك مقايسه‌ي ساده و بازبيني در آمدهاي عظيم نفتي دولت و سوء استفاده‌ها و اختلاس‌هاي انجام شده در زمان حاكميت عده‌اي كه دولت خود را "پاك ترين دولت تاريخ" مي‌دانند به يقين در يافته‌اند كه نه آقاي هاشمي "مافيايي" دارند و نه فرزندان شان ثروت نامشروع اندوخته‌اند. و نيز همان مردم با يك مقايسه‌ي ساده‌ي تورم و بي ثباتي قيمت‌ها در دولت نهم و دهم با دولت آقايان هاشمي و خاتمي نيك دريافته‌اند كه هدف از "تخريب" هاشمي چه بوده است.

امروز ملت با قطعيت انتخاب خود را كرده است چون با مقايسه‌ي ساده بين رفتار‌ها و تبعات عمل برخي كه جز خودشان هيچ كس را قبول نداند و قياس مديريت آنان با رفتار و مديريت ويژه‌ي آقاي هاشمي فهميده است كه " به عمل كار برآيد، نه به سخنراني و خودستايي و تبليغات خلاف واقع ". از شهر‌ها و روستاهاي دور و نزديك خبر مي‌رسد و در كوچه و بازار مي‌شنويم همه از وضعيت نابسامان زندگي شان مي‌گويند و دولتي كه مسبب اصلي آنست. دوگانه هاشمي و مشايي شايد در عمل به صحنه اصلي مبارزه انتخابات يازدهم تبديل شود اما واقعا اين كجا و آن كجا؟ كاملا واضح و آشكار است كه حماسه‌اي  ديگر در راه است و در اين حماسه، از هم اينك نامي به وسعت انقلاب اسلامي شوري غيرقابل وصف آفريده است؛ هاشمي.

 

 




مطالب مرتبط
.